خیلی ناراحتم
اون خیلی وقتا ازم خبر نمیگیره یهو ۸ ساعت
دلم میشکنه
دیگه کاری ندارم
مامان بابام گفتن خودت تصمیم بکیر
دلم شکسته
گشنمه شیرینی داریم
ولی نمیخوام بخورم جوش میزنم
خسته از اینکه موزیکا برام تکراری میشن
باید برم خودمو سیر کنمو بنویسم
وایسا
رفتم شیرینی و شیر خوردم برگشتم
میگفتم
دلم شکسته از ته قلب ناراحتم این بار
حتی ایگنور کرد پیاممو
بعد آخر شب زنگ زد
منم گفتم خوابم میاد
هی قربون صدقه الکی
انگار یه عالمه غم دارم
این بار بیشتر از قبل
بعد از کلاس زبان با بچه ها رفتیم سیگار کشیدن
دلم خواست ولی فهمیدن صوبرم ندادن بهم