امروز از صبح یهو دلم برای اکسم که بهش گفتم شارژر تنگ شد
واقعا دلم تنگ شد
تقریبا ۳ ماه باهاش بودم
ولی اون موقع بابام نبود و من حتی شبام خونش میخوابیدم
چون اجبارم میکرد و اسم رفتن رو میاوردم دعوا میکرد شدیددددد
اخرش سر همین تموم شد که میگفت باید عقد کنیم و همه مخالف بودن
خلاصه تراژدی بدی بود
ولی فقط منو مامانم میدونیم که شبا هم پیشش میخوابیدم
دلم براش تنگ شد
عصر ساعت ۴ و اینا دیدم مامانش توی واتساپ یه استاتوس عجیب گذاشته
هیچوقتم باز نمیکردم
ولی اینبار باز کردم و دیدم شارژر انگار توی ترید یه سود هنگفتی کرده
یه روزه ۱ میلیارد
فکر کنم ۸۲۹ میلیون
همون موقعشم خوب سود میکرد ماهی ۲۰۰ داشت ولی خیلی استرس مزکشید
دلم براش واقعا تنگ شد
سین سر دعوا های این چند روز امروز یه دسته گل فرستاده بود
ولی بازم دلم برای اون تنگه
دلم واقعا تنگ شده
دلم براش تنگ شده
اول کات احساس ازادی میکردم
بعدش که ازش کیلومتر ها دور شدم احساس میکردم یه چیزی گم کردم انگار که باید با خودم میاوردمش
ولی عجیب لاشی بود
هیچوقت سر من لاشی بازی در نیاورد
حتی خیلی فیریکی رو تعهد حساس بود
هیچ دختری رو فالو نمیکرد فقط با من بیرون میرفت حتی با دوستاشم جایی نمیرفت
دلم براش تنگ شد
حتما ۳ میلیارد گذاشته وسط تا اونقدر سود کرده.
واقعا عجب مامان پایه ای داری